📚 تشکیلات بهشتی (۷)

... يكبار در سن شاید شانزده هفده سالگی به روستایی رفتم. در آنجا در دههٔ محرم و دههٔ صفر منبر می‌رفتم و دو سه باری آنجا رفتم. در یکی از این سفرهایی که رفتیم، صحبت از ظلم کدخدا شد که هم کدخدا بود هم ارباب بود. به جوان‌های روستا گفتیم که خُب چرا این باید بر شما حکومت کند و زور بگوید؟! گفتند: خُب دیگر، سرنيزهٔ ژاندارم از او حمایت می‌کند!».
يك دهی بود که همه‌اش هفتاد هکتار زمین داشت و نزديك به هزار نفر در آن زندگی می‌کردند و این هزار نفر باید این قدر روی این هفتاد هکتار جان بِکَنند و کار بُکنند که بتوانند زندگی‌شان را تأمین کنند. خیلی کشاورزهای پُرکاری بودند. آن موقع گاهی در اثر پُرکاری از هزار متر زمین در سال، حدود سه یا چهار هزار تومان درآمد برداشت می‌کردند. خیلی زحمتکش بودند!
گفتند: «موقع کار کشاورزی که می‌شود و در هر خانواده‌ای هر جوانی، کلی قیمت دارد و باید برای خانواده کار بکند، این [کدخدا] می‌آید می‌گوید: "بیاید برود سربازی!. حالا ما کار داریم، هم باید خرمن برداریم؛ هم باید صیفی بکاریم؛ نمی‌رسیم برویم. می‌گوید خُب دو هزار تومان بدهید تا پاییز ببرمتان. زور می‌گوید و از ما پول می‌گیرد!». محصول کار و زحمت يكسال کشاورز را بدین‌ترتیب از دستش می‌ربود.
آنجا گفتیم آن کدخدا را باید برداریم. حالا اگر او را برداریم، کدخدای خوب دارید؟! گفتند: «بله!» يك آقایی بود، سید هم بود، کشاورز بود، رشید و بلندقد. اسمش هم یادم است؛ اسمش آقا سیدجعفر بود. گفتند: «اگر این را برداریم، این آدم خوبی است. ما همه قبولش داریم».

ما دست به کار شدیم برای اینکه این «ارباب کدخدا» یا «کدخدا ارباب» رااز ده بتارانیم؛ ولی خوب مگر دست تنها می‌شد؟! اول ده را بسیج کردیم. (کارهای دیگر هم می‌کرد حالا یادم آمد!) می‌گفتند: «هر عروسی که اینجا می‌شود باید ایشان را دعوت کنیم. وقتی هم می‌خواهیم دعوتش کنیم، می‌گوید تا مطرب نباشد، می نمی‌آیم و به این ترتیب فساد را به ده می‌کشاند!».
کارهای مختلفی می‌کرد. خودش هم تریاکی بود. جوان‌های روستا را برضد این بسیج کردیم؛ ولی کافی نبود. پشتش محکم بود. در فرمانداری تلاش کردیم تا در شهر هم وسیله‌ای پیدا کردیم که فرماندار از او حمایت نکند و از آنجا جاکَنش کردیم و آقاسیدجعفر را کدخدا کردیم. خوب این کار را نمی‌شد تنها بکنیم. این کار را باید با جماعت می‌کردیم و آن هم با پشتوانه‌ای که فرماندار در شهر از او حمایت نکند.

‌📚تشکیلات بهشتی
@beheshti_book

‌دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دیدگاه ها (۱)

محتاج بغیر خود مگردان ما را

📚 تشکیلات بهشتی (۸)

بررسی پروژهٔ برنامه‌ریزی شدهٔ دشمن

افتخار اسلام، دکتر محمدمهدی حق‌گویان

اومدن تهمت زدن و گفتند تمامی این مشکلات هازیر سر شما هاست گف...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط